ستاره ی چشمانم
روز ها گذشت...
زمان از چشمانم سرازیر شد...
ستاره ی چشمانم نورشان سوسویی کم آهنگ داشت..
از آن پس سراب ها جای آب ها را گرفتند...
اما دیرزمانی نبود که آفتاب گرما بخش تو
سراب ها را هم خشکاند...
حال دیگر هیچ نمیبینم...
روز ها گذشت...
زمان از چشمانم سرازیر شد...
ستاره ی چشمانم نورشان سوسویی کم آهنگ داشت..
از آن پس سراب ها جای آب ها را گرفتند...
اما دیرزمانی نبود که آفتاب گرما بخش تو
سراب ها را هم خشکاند...
حال دیگر هیچ نمیبینم...